زنان
خطری که زنان ایرانی را تهدید می کند جدی است باید آگاه باشید باشید واز برنامه هایی که برای نابودی فرهنگ ایران است آگاه شوید
| ||
|
برخی از افراد نژادپرست و باستانگرا، معتقدند که دروغ در ایران باستان وجود نداشته است و بعد از ورود اسلام در ایران دروغگویی معنا پیدا کرده است، زیرا در حدیثی گفته شده است که دروغ در جنگ، وعده به زنان و اصلاح بین مردم، نیکوست. در پاسخ باید ابتدا توضیح بدهیم که اینگونه نبوده است که در ایران باستان دروغگویی در کار نبوده باشد، فقط چند مورد از شاهانی که نیکو خوانده می شوند را مطرح می کنم و به سراغ شاهانی با کارنامۀ سیاه نمی روم:
کوروش، بنیانگذار استعمارگری در جهان که غربیها برای اینکه او را در برابر شخصیت معصومین در بین ایرانیان قرار بدهند مدام بادش می کنند، گفت: ﻣﺮﺩ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻮﯾﺪ ﺣﺘﯽﺑﻬﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮒ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ. ولی همین کوروش، به هر کشوری که رفت به خدایان آن کشور ادای احترام کرد و ابراز بندگی نمود، تا جایی در منشور معروفش که در فتح بابل نوشته شده است، به خدایان بابلی، بعل، بنو و مردوک، ابراز ارادت کرد و گفت سلسله اجدادش مورد محبّت بعل و بنو بوده اند و پیروزی خویش را نیز به مردوک نسبت داد(مثل ما که می گوییم خرمشهر را خدا آزاد کرد، کوروش هم گفت: مردوک آقای بزرگ نجیب، اهالی بابل را به طرف من متوجّه کرد، زیرا من همه روزه در فکر پرستش او بودم)!! آیا این دروغگویی نیست؟ آیا دورو بودن دروغگویی نیست؟! داریوش هخامنشی، از خونخوارترین شاهان هخامنشی که طبق فرمایشات خودش در کتیبۀ بیستون یکی از مخالفان دستگیر شده را گوش و بینی و چشم می کند و در آربل مصلوب می کند، گفت: ﺍﻫﻮﺭﺍﻣﺰﺩﺍ ﺩﺭﻭﻍ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ. ولی همین داریوش، بردیا را کشت و بعد ادعا کرد که او فردی به نام گئومات مغ بوده است، زمانی که داریوش بردیا را می کشد اصلاً به ذهنش خطور نمی کند که بگوید گئومات شبیه به بردیا بوده است و این جزء افسانه هایی است که بعدها امثال هرودوت برای طبیعی شدن قضیه ساخته اند. داریوش در بیستون می نویسد که گئومات کسانی را که بردیا را می شناختند، می کشت!! به راستی باید باور کنیم که گئومات به راحتی توانسته است هرکس را که پسر شاه پیشین، کوروش را، که قاعدتاً بسیاری از مردم او را دیده بودند، می شناخته است، بکشد؟! این داستان آنقدر احمقانه است که هرودوت بعدها افسانۀ شباهت گئومات به بردیا را می سازد و امروزه محقّقان بسیاری چون پروفسور پیر بریان، معتقدند که با رفتن کمبوجیه، بردیا شورش کرده است و پس از مرگ کمبوجیه، داریوش بر علیه بردیا وارد عمل شده و وی را کشته است، و بعد داستان مرگ بردیا به دست کمبوجیه و افسانۀ گئومات را مطرح کرده است. شاهنشاه دیگری که از عهد ساسانیان، به نام انوشیروان عادل(!)، که من واقعاً در این عادل بودن وی شک دارم نیز، مشت دیگری از این خروار است. شما عملکرد عادلش را ببینید تا وضعیت ظالمینشان را بفهمید: انوشیروان از آن جهت که مزدکیان سعی کرده بودند او را از ولیعهد شدن محروم کنند، تصمیم به گوشمالی آنان می گیرد، وی آنها را به اسم مباحثه دعوت می کند و البته بحثی نابرابر که نتیجۀ نهایی آن مشخص است، صورت می گیرد و بعد از شکست بحث کنندگان مزدکی، مزدکیان را از دم تیغ می گذرانند! آیا انوشیروان به مزدکیان گفته بود که اگر در بحث شکست بخورند کشته خواهند شد؟ وقتی شاه عادل این باشد، شما ببینید شاه ظالم چگونه است!! حالا یک سؤال: چرا طبق حدیثی ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ(ﺹ(ﺑﻪ ﻋﻠﯽ)ﻉ) می فرمایند: «ﺍﯼ ﻋﻠﯽ ﺑﺪﺍﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ 3ﺟﺎ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﯿﮑﻮﺳﺖ:ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺟﻨﮓ،ﻭﻋﺪﻩﺑﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﺍﺻﻼﺡ ﺑﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ» (ﻣﻨﺒﻊ:ﻭﺳﺎﯾﻞ ﺍﻟﺸﯿﻌﻪ–ﺟﻠﺪ 12)؟ پاسخ:
دو نفر که برای کشتن هم رو در رو ایستاده اند، به هر طریق سعی در پیروزی دارند. اسلام جنگ ابتدایی و هجومی را، مگر به دستور امام معصوم، علیه کسی اجازه نمی دهد. در میدان فردی و جمعی فقط دفاع را جایز می شمارد. بنابراین اجازه نمی دهد بدون دلیل قانع و جایز بر فرد یا جمعی هجوم برند، ولی اگر جایی مورد هجوم دشمن واقع شد، اجازه داده برای غلبه بر دشمن مکر و کید و حیله کنند . دادن اطلاعات غلط یکی از موارد است. فرض میگیریم یک نفر ایرانی، مسلمان یا هر کس دیگری، در جنگ اسیر شده است و یا زخمی و در حال مرگ است و میخواهند به او تیر خلاص بزنند. حال از او سراغ اطلاعات جنگی کشورش را میگیرند، تعداد افراد، نقشه عملیات، محل انبارهای مهمات، نقشههای جنگی و... او چه باید بکند؟ راستش را بگوید؟! آیا در این جا دروغ گفتن خود نوعی از حربههای جنگی نیست؟ به راستی کوروش خودش آنقدر ساده بود که در جنگهایش نه در گفتار و نه در نقشه، طرح و رفتار جنگی دروغ نمیگفت؟! مثلاً نشان نمیداد که میخواهد از مقابل حمله کند، اما از راست و چپ یا حمله گازانبری نمیکرد؟ 2.وعده دروغ، كار خوب و پسنديدهاى نيست و در هيچ جا نمىتوان بدان توصيه كرد. كسى كه قصد انجام كارى را ندارد و انجام آن را صحيح يا مشروع يا در توان خود نمىبيند، نبايد ابتدائا و به دروغ وعده انجام آن را بدهد، در حالى كه همان لحظه انجام آن را صحيح يا ممكن ندانسته و اصلاً در ذهنش در صدد انجام آن نمىباشد؛ ولى يك نوع وعده دادن است که گرچه راست نیست، ولی براى تداوم زندگى، رفع كدورت و پيدايش علاقه به زندگى مؤثر است. معمولاً افراد خانواده و به خصوص همسر تقاضاهاى فراوانى دارد كه بيشتر آن ها مشروع و به جا مىباشند. گاه هم خواستهاى به ذهنش خطور مىكند و برآورده شدن آن را مىطلبد و از اينكه همسرش بدان بىتوجه است، ناراحت مىگردد. هنگام اظهار این درخواست ها، چند نوع برخورد از طرف شوهر ممكن است صورت پذيرد: الف. وعده قطعى انجام آن را بدهد، در حالى كه اصلاً تصميمى بر انجام آن ندارد. ب. وعده انجام آن را بدهد، مثلاً بگويد به خواست خدا اين كار را خواهم كرد، در حالى كه واقعاً و صد در صد مصمم بر انجام آن نيست، بلكه حتى انجام آن را به مصلحت نمىداند. ج. اصلاً به تقاضاى همسرش توجه نكند و با سكوت از آن بگذرد. د. با قاطعيت انجام خواسته همسرش را نفى كند. برخورد نوع چهارم قطعاً سبب ناراحتى و آزرده خاطرى همسر مىگردد، مگر اينكه خواسته وى خلاف شرع روشن يا خواسته غير ممكنى باشد و شوهر بتواند او را به صحيح نبودن خواستهاش قانع كند. برخورد نوع سوم شايد به ناپسندى نوع چهارم نباشد، ولى قطعاً ناپسند است، زيرا به معناى بىتوجهى به همسر و تقاضاهاى اوست كه آزردگى خاطر وى را در پى خواهد داشت. برخورد نوع اوّل، تعهد قطعى در پى مىآورد و با عمل نكردن به آن، مرد گرفتار خُلف وعده مىشود كه هم اخلاقاً ناپسند است و هم اثرات بدى بر روح و روان اعضاى خانواده و زن مىگذارد. اما برخورد نوع دوم راه صحيح و عاقلانهاى است. مرد در آن لحظه پس از شنيدن تقاضاى همسر، وقتى آن را ناهمگون با عقل و شرع نديد، وعده انجام آن را مىدهد و مثلاً مىگويد: «به خواست خداوند آن را انجام خواهم داد.» با اين وعده همسرش را شاد مىگرداند. پس از گذشت مدتى هر چند كم و آرامش يافتن و فروكش كردن هيجانات روحى همسر، چه بسا خود او از تقاضايش برگردد و آن را بىجا بشمرد و يا با كمى توضيح قانع گردد كه تقاضايش حداقل اكنون صحيح نيست يا اينكه با وجود صحيح و به جا بودن تقاضا، همسرش توان انجام آن را ندارد. بنابراين در روایت به مردها توصيه مىشود به درد دل خانمهايشان به خوبى توجه كنند. از مخالفت فورى با تقاضاهاى همسرشان خوددارى ورزند، بلكه سربسته و با وعده دادن با آن ها موافقت نمايند، تا هيجانهاى روحى همسر فروكش كند، آن گاه با توضيح او را از پىگيرى خواستهاش منصرف سازند. چنين موافقتى در لحظات ابتدايى، مصداق وعده دادن به همسر است، كه بسيار پسنديده و كارساز مىباشد.
اگر کسی سخن ناخوشایند که فرد در غیاب برادر یا خواهر مؤمنش زده ،به فرد غایب برساند، دشمنی را بین آنان ایجاد یا شعله ور می سازد اما اگر نقل نکند یا به دروغ سخنان خوبی از این فرد در مورد فرد غایب به فرد غایب و از او به این منتقل کند، گر چه دروغ گفته ، ولی باعث شده که بین دو برادر دینی رفع کدورت شده یا دوستی آن ها عمیق تر گردد . افشا شدن این دروغ ها در بعد هم، نه تنها باعث ناراحتی آن ها نمی شود بلکه دروغگو را به خاطر این دروغ های فایده بخشش تمجید می کنند و از او متشکر هم خواهند بود.
رده بندی موضوعی: مبارزه با باستانگرایی نظرات شما عزیزان: برچسبها: [ پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:کوروش, ] [ 1:29 ] [ بنده ی خدا ]
|
|
[ طراح قالب : صالحون | Weblog Themes By : Salehon.ir ] |